Web Analytics Made Easy - Statcounter

در سالروز میلاد شمس‌الشموس علی بن موسی الرضا (ع) شاعران عرض ارادت خود را به ایشان در قالب سروده‌هایشان ابراز داشته‌اند.

در ادامه تعدادی از اشعار آیینی را می‌خوانید:

غلامرضا سازگار

دامن آلوده و بار گناه آورده ام
گر چه آهی در بساطم نیست آه آورده ام

هر که بودم هر که هستم با کسی مربوط نیست
بر امام مهربان خود پناه آورده ام

هر که آرد تحفه‌ای در محضر مولای خود
من دو دست خالی و کوه گناه آورده ام

در کرم شه را گدا باید گدا را نیز شاه
من گدا دست گدایی سوی شاه آورده ام

بر کبوتر‌های صحنت هدیه‌ی ناقابلی است
گندم اشکی که در این بارگاه آورده ام

ناله ام در سینه، اشگم در بصر، سوزم به دل
نامه ای، چون دود آه خود سیاه آورده ام

نی عجل با کوه عصیان عفو، نازم را کشد
رو به سوی مظهر عفو اله آورده ام

ذرّه بودم زائر شمس الشّموسم کرده اند
قطره‌ای بودم به این دریا پناه آورده ام

گر چه هستم قطره‌ای ناچیز، یک دریای اشک
هدیه بر مولای خود روحی فداه آورده ام

هر فقیری هست دست خالیش سرمایه اش
من فقیرم دست خالی را گواه آورده ام

"میثما" مولا اگر پُرسد چه آوردی بگو
سر به خاک زائرت از گرد راه آورده ام

میلاد حسنی

مثل عشاقی که هر ساعت دم از "او" می‌زنند
در حرم آیینه‌ها بانگ هوالهو می‌زنند

روی یوسف‌ها کجا و روی سلطان رئوف
از قضا این بار با هم دلبران مو می‌زنند

بعد یک ساعت نشستن با تو دانای عرب
رومیان لبخند بر علم ارسطو می‌زنند

در صف میزان، کبوتر‌های مشهد می‌رسند
سنگ عفوت را به شاهین ترازو می‌زنند

فرشبافان در پی کسب ضمانت نامه ات
نقشه‌ی قالیچه‌ها را طرح آهو می‌زنند

وه چه تصویری‌ست هر شب آبشاران بهشت
روبروی حوض گوهرشاد زانو می‌زنند

هر سحر کوه گناهان را که می‌ریزد زمین
خادمانت از حیاط صحن جارو می‌زنند

خسته از در‌های بسته دست‌های نا امید
عاقبت بر پنجره فولاد تو رو می‌زنند

حسن لطفی

قسم به دیده‌ی یعقوب و بوی پیرهنی
قسم به شوق اویس و به جذبه‌ای یمنی
قسم به برقِ دو چشمی حسینی و حسنی
"قسم به وعده‌ی شیرینِ مَن یَمُت یَرَنی
که ایستاده بمیرم به احترام علی
علی امام من است و منم غلام علی"

فقط علیست که باید خود انتخاب کند
مرا بنا کند او یا مرا خراب کند
"به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند"
علیست نعره‌ی طوفانی‌ام خدا را شُکر
رسید امامِ خراسانی‌ام خدا را شُکر

مرا کشاند قراری هزار شُکر آقا
مرا رساند قطاری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام پِیِ کاری هزار شُکر آقا
دوباره این حرم آری هزار شُکر آقا
رسیده‌ام بتکانی مرا زِ غیرِ رضا 
رسیده‌ام که شوم عاقبت به خیرِ رضا 

در این شلوغیِ زائر یک آشنا کافیست
در این هجومِ ملائک همین دعا کافیست
برای این همه غم یک رضا رضا کافیست
برای اذن دخولم سلامِ ما کافیست
که السلامُ علی: یابنَ فاطمه آقا
که یا امام رضا یابن فاطمه آقا

میانِ آینه‌کاری و شمسه کاری‌ها
میان این همه خادم میان زاری‌ها
کنارِ زمزمه‌ها در جوارِ قاری‌ها
رسیده‌ام پس از این ثانیه شماری‌ها
میان اینهمه گیرم که آخری باشم
چه می‌شود که برایِ تو"حِمیَری "باشم

اگر نبود درِ این حرم پناه نبود
برای شانه‌ی ما هیچ تکیه‌گاه نبود
اگر نبود علی کعبه قبله‌گاه نبود
اگر نبود رضا دل که روبراه نبود
هزار شُکر که مشهد هوای ما را داشت
اگر نبود رضا این گدا کجا را داشت

رسیده‌ام برسانی مرا به میقاتت
مرا بِبَر ملکوتت بِبَر ملاقاتت
بِبَر کنار خدا تا ظهورِ آیاتت
مرا شراب کن از مستیِ مناجاتت
"پَرَستشی که مدام است مِی پرستیِ ماست
شبی که صبح ندارد سیاه مستی ماست"*

شبی که اهلِ حرم شد دلم در آن شبِ سرد
شبی که از روی ویلچر بلند شد آن مرد
شبی که از سرطانش خلاص شد بی درد
شبی که دخترکی لال تا زبان وا کرد
به گریه گفت پدر نامِ مادرش بُردی؟
چرا شکایتِ آقا به خواهرش بردی؟ **

شبی که باز برای گدایی آمده بود
دوباره پیش تو آن روستایی آمده بود
شبی که بعد دو ماه از جدایی آمده بود
که رفت مشهدی و کربلایی آمده بود
رسید و گفت که سر زیر دِین آوردم
سلامی از حرمین حسین آوردم

اگر زِ گرمیِ ما دشتِ سیستان گرم است
اگر خلیج و خزر یا که سیرجان گرم است
که پشت خاکم از این خاکِ آستان گرم است
هزار شُکر تو هستی که پشتمان گرم است
چه غم که سید ما سیدی خراسانیست
و این فلات پُر از قاسمِ سلیمانیست

بگو به بانگِ مگس این عقابِ الوند است
که این دیار پر از قله‌ی دماوند است
رضاست آنکه بر این خاک سایه افکنده‌است
بگو به آلِ سعود و یهود بازنده است
بگو به دشمنِ ایران مکن خیالِ دگر
قرار ما همه تا بیست و سه سالِ دگر

صائب
**اشاره به داستانی از شفای دخترکی
حضرت فرموده بودند پدرت شکایت مرا به خواهرم نبرد

قاسم نعمتی 

روزی که نام عشق بازان را نوشتند
این قوم را مجنون، تو را لیلا نوشتند
آنگاه مُلکِ عاشقی تقسیم کردند
این سرزمین را مالِ تو آقا نوشتند
زهرا به هر سویی، سفیری را فرستاد
نام تو را صد شکر سهم ما نوشتند
ایران چه کم دارد؟ دیار اهل بیت است
یک سو علی، یک سوی آن زهرا نوشتند
این سرزمین را از همان اول خریدند
مدیون خانواده‌ی موسی نوشتند
با حُبِّ تو هر شیعه‌ای «اثنی عشر» شد
یعنی کنار نامتان «الا» نوشتند
از بعد آنکه ضامن آهو شدی تو
عشاق را آواره‌ی صحرا نوشتند
تا عکس تو در چشم‌های آهو افتاد
در زیر ابرویش دو تا شهلا نوشتند
تو سفره دار عالمی مشکل گشایی
آقای ما سلطان علی موسی الرضایی

اشکی چکید و باب صحبت با تو وا شد
ناگاه دیدم صحن تو عرشِ خدا شد
آنقدر وا کردی گره از کار مردم
تا پنجره فولاد تو دارالشفا شد
اصلاً نمی‌دانم زِ کِیْ بُردی دلم را
اصلاً چگونه این دلم جای شما شد
یک نیمه شب افتاد راهم در حریمت
دیگر نمی‌دانم که با حالم چه‌ها شد
من اولین باری که بوسیدم ضریحت 
از داغی آن بوسه قلبم مبتلا شد
تا آمدم لب وا کنم آقا .

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. آقا
آمد ندا برخیز حاجاتت روا شد
پای ضریحت عاشقی با گریه می‌گفت
در این حرم امضا برات کربلا شد
غیر از تو من با هیچ کس کاری ندارم
اصلاً بدون تو خریداری ندارم

تا روبروی گنبد تو ایستادم
دارو ندارم را همه نذر تو دادم
با چشم گریان راه افتادم به سویت
یک لحظه دیدم بر درِ باب الجوادم
اذن دخولم اشک‌های دیده ام شد
صورت به خاک گرم صحن تو نهادم
احساس کردم بین آغوش تو هستم
مانند طفل گم شده از پا فتادم
دلشوره هایم را خودت آرام کردی
دستان پُر مهر تو تسکین الفؤادم
کُلِّ زیارت نامه ام شد عشق بازی
گفتم: غلامم، نوکرم، من خانه زادم
گفتم که یک دنیا برایت حرف دارم.
اما ببخش این جمله‌های بی سوادم
بی قیمتم، اما گرفتار تو هستم
با دست خالی بر سر راهت نشستم

آقا منم من، مرغ بی بال و پر تو
با دست خالی آمدم در محضر تو
از دل دعا کردم که از عزت نیُفتی 
خالی نباشد از گدا دُورُ و بر تو
سلطان گدای ریزه خور بسیار دارد 
نامم شده جزوِ سیاهی لشکر تو
روزی ما را از همان اول خدا داد
دست تو و دست کریمه خواهر تو
دلشوره‌ی ماه محرم دارم آقا.
چون قول دادم من به زهرا مادر تو
ایران ما زان روز شد وادیِّ گریه
که آشنا گردید با چشم‌تر تو
در سینه‌ی ما کوهی از اندوه و غم ریخت
«یابن شبیب» تو دلِ مارا بِهَم ریخت

در پیشگاهت عشق را ابراز کردم
من روضه را با نام تو آغاز کردم
هدیه به زهرا گریه کردن بر حسین است
با تکیه بر گریه به عالم ناز کردم
شب‌های جمعه تو خودت هم کربلایی
من هم به سوی کربلا پرواز کردم
آقا ببخشم روضه‌ای از تو شنیدم
آقا ببخش گر روضه ات را باز کردم
آخر چه شد، جَدِّ غریبت آب دادند؟!
یادِ لبانش سوز دل را ساز کردم
آقا شنیدم یک نفر فریاد می‌زد
نیزه نزن بندِ زره را باز کردم
با چند ضربه؛ راستی سر را بُریدند؟
این روضه را در سینه مثل راز کردم

تا حرمت گیسوی زهرا را شکستند
چکمه به پا بر سینه‌ی جدت نشستند
با حوصله هر استخوانی را شکستند
نامرد‌ها چشمان بازش را نبستند

رضا قاسمی

زائری دور از همه زوّار، فکرش را بکن
گر چه رفتی بارها؛ این بار، فکرش را بکن

دست‌های خالی‌ات را دستِ سلطان داده‌ای
آمدی پشتِ درِ دربار، فکرش را بکن

با مفاتیح‌الجنان «باب‌الرضا» وا می‌شود 
یا سلامی بعد از استغفار، فکرش را بکن

قطره قطره گنبد از چشمانِ خیست می‌چکد
اشکِ شوقِ لحظه‌ی دیدار، فکرش را بکن

از طلایش ریخته پای کبوتر‌های صحن
گنبدِ بالای گندم‌زار، فکرش را بکن

باز دستِ پنجره فولاد، دستی را گرفت‌
می‌شوی بیمارِ یک بیمار، فکرش را بکن

میهمانِ حضرتی؛ با لقمه‌های حضرتی 
با خودش همسفره‌ای انگار، فکرش را بکن 

می‌پری در آسمانِ هشتمین بیتِ غزل 
بال‌هایت را نکن انکار، فکرش را بکن!

بعدِ رویایی که دستت شد دخیلی بر ضریح
بین آغوشش شدی بیدار، فکرش را بکن!

علیرضا خاکساری

مثل میکائیل که امشب غزل خوان میشود 
شاعر دربار تو دارد فراوان میشود 

گوشه‌ی چشم پر از مهر تو سعدی پرور است 
شاعر تو صاحب چندین "گلستان" میشود

ریسه‌ای از ماه و خورشید و ستاره میکشم
باز هم سرتاسر مشهد چراغان میشود 

در شب میلاد تو همواره باید شاد بود 
هرکسی که غیر از این باشد پشیمان میشود 

هر که باشد ریزه خوار سفره ات در عمر خویش
مور هم باشد اگر روزی سلیمان میشود 

نه فقط حصن حصینی اصل دین داری تویی
هرکسی با شرط عشق تو مسلمان میشود 

بسکه هر بی سرپناهی را ضمانت کرده‌ای 
هرکه می‌آید حرم آهوی حیران میشود

باغ جنت بعد از این چنگی نخواهد زد به دل 
وعده گاه عاشقانت "باغ رضوان " میشود 

میدرخشد مرقدت در نقشه‌ی این مرز و بوم 
گنبدت خورشید عالم تاب ایران میشود 

بعد از این شعر ترم دنبال بار معنوی ست 
یا به قول شاعرانت کار کار مثنوی ست 

روشنی بخش دل هر عاشق آگاه تو 
بعد زهرا پاره‌ی قلب رسول الله تو 

تو همانی که علی گونه امامت میکنی 
با عدالت بر همه عالم حکومت میکنی

حضرت جبرییل از روز ازل مأنوس توست
عالم آل محمد تا ابد مخصوص توست 

تو همانی که به روح مرده ام جان میدهی 
با دعایت مژده‌ی یک فصل باران میدهی 

تو همانی که دو عالم را به نامت کرده اند 
یک جهان شیخ بهایی را غلامت کرده اند 

هر نگاه نافذت چندین، ولی میپرورد 
خاک کویت یاعلی! "سیدعلی" میپرورد

تشنه گان را قطره‌ای از آب دریا کافی است 
مجتهدی‌های دربار تو ما را کافی است 

با دم گرم تو هر دردی مداوا میشود 
کور می‌آید به پابوسی ت بینا میشود 

تو امید آخرم بین اطبایی رضا 
تو مسیح هفتمی از نسل زهرایی رضا 

دور تا دور مزارت بی گمان بیت الهدی ست 
این حرم تنها حرم نه بلکه یک دارالشفاست 

نه فقط سنگ صبور هر پریشان میشوی 
تا ابد‌ای مهربان حج فقیران میشوی 

هرکسی شد زائر کویت خدایی میشود 
بی برو برگرد روزی کربلایی میشود 

صحن جامع... جامعه... با"ذِکرُکُم" قلبم شکست
نه فقط قلبم که در این بین قالب هم شکست 

دوباره شوق مستی در دل دیوانه افتاده
خراب ساغر و باده میان راه این جاده

بقول حضرت استاد علامه حسن زاده
به سوی قله‌های نور سینه خیز باید رفت

و با قلبی ز عشق و معرفت لبریز باید رفت 

مهدی جهاندار

نه می‌توان به همین سادگی مسافر شد
نه می‌توان به یکی پر زدن مهاجر شد

بسا کسی که بسوی تو کاروان‌ها بست.
ولی نیامده کارش گرفت و تاجر شد!

بسا کسی که به پابوسی تو هم آمد.
ولی به راه تو مؤمن نگشت و کافر شد

خوشا به حال کلاغی که کنج لانه‌ی خود
کبوتران تو را دوست داشت، زائر شد

خوشا به حالت چشمان بچه آهویی
که عاشقانه‌ترین بیت هرچه شاعر شد

قسم به عشق که شرط و شروط لازم نیست
فقط بناست که غایب نبود و حاضر شد

چگونه می‌شود از سد روزگار گذشت
که لحظه‌ای بتوان با شما معاصر شد

ببند بار سفر را، پرنده آمد و گفت
که می‌توان به همین راحتی مسافر شد

آرش براری

بیمار‌ها دارالشفا را می‌شناسند
اینجا تمام درد‌ها را می‌شناسند

اینجا غریب و آشنا فرقی ندارد
اینجا غریب و آشنا را می‌شناسند

از هر دری در ماند هرکس آمد اینجا
درمانده‌ها باب الرضا را می‌شناسند

در این حرم حتی خدا نشناس‌ها هم ...
گاهی می‌آیند و خدا را می‌شناسند

ما چند سالی هست که مشهد می‌آییم
دیگر تمام شهر ما را می‌شناسند

بس که همیشه بودم اینجا دست و پاگیر
دیگر من بی دست و پا را می‌شناسند

ساده بگویم گنبدت را دوست دارم
بی چیز‌ها تنها طلا را می‌شناسند

چه احتیاج است احتیاجم را بگویم؟
اهل کرم فقر گدا را می‌شناسند

هرکس که رفته کربلا از این حرم رفت
با نام مشهد کربلا را می‌شناسند

محمدمهدی سیار 

این آفتاب مشرقی بی کسوف را‌ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را

"لا تقربوا الصلوة... " مخوان و به هم مزن
این مستی به هم زده نظم صفوف را

نقّاره‌ها به رقص کشند اهل زهد را
شاعر کند خیال تو هر فیلسوف را

می‌ترسم از صفای حرم با خبر شود
حاجی و نیمه کاره گذارد وقوف را

این واژه‌ها کم اند برای سرودنت
باید خودم دوباره بچینم حروف را

روح القدس! بیا نفسی شاعری کنیم
خورشید چشم‌های امام رئوف را

غلامرضا شکوهی

ذکر پابوس شما از لب باران می‌ریخت
ابر هم زیر قدم‌های شما جان می‌ریخت

هر چه درد است به امیّد دوا آمده بود
از کفِ دست دعای همه درمان می‌ریخت

عطر در عطر در ایوان حرم گل پاشید
باد بر دوش همه زلف پریشان می‌ریخت

نور در آینه‌های حرمت گل می‌کاشت
از نگاه در و دیوار گلستان می‌ریخت

روی انگشت همه ذکر دعا پَر می‌زد
از ضریح لب تو آیۀ احسان می‌ریخت

چشم در قاب مفاتیح تو را خط می‌برد
روی اسلیمی لب، نام تو طوفان می‌ریخت

روز بر قامت خورشید فلک، شب در ماه
نور از چشمه خورشید خراسان می‌ریخت

سعید بیابانکی 

سلام‌ای طبیب طبیبان سلام
سلام‌ای غریب غریبان سلام

الا ماهتاب شبستان توس
الا حضرت نور، شمس‌الشموس

غریبم من از راه دور آمدم
به دنبال یک جرعه نور آمدم

شبم، آه یک جرعه ماهم بده
پناهی ندارم پناهم بده

ببخشا اگر دور و دیر آمدم
جوان بودم، امروز پیر آمدم

منم زائری خام و بی‌ادعا
کبوتر کبوتر کبوتر دعا

اگر مست و مسرور و شاد آمدم
من از سمت باب‌الجواد آمدم

من از عطر نامت بهاری شدم
تو را دیدم آیینه‌کاری شدم

تو این خاک را رنگ‌وبو داده‌ای
به ایران من آبرو داده‌ای

ببخشای این عاشق ساده را
ببخشای این روستازاده را

تو را دیدم و روشنایی شدم
علی‌بن‌موسی‌الرضایی شدم...

مجید تال

تا قیامت اسیر او می‌شد
هرکه سلطان طوس را می‌دید
مولوی، شمس را رها می‌کرد
گر که شمس الشموس را می‌دید

چیست تازه برات؟‌ای حافظ!
گر بگیری برات مشهد را
عشق شاخه نبات جای خودش
امتحان کن نبات مشهد را

در اذان‌های عاشقی، دل من
وقت خیرالعمل به مشهد رفت
در تمامی عمر خوش بخت است
هرکه ماه عسل به مشهد رفت

خوش به حالم که اهل ایرانم
خادم بارگاه سلطانم
از مکان‌های دیدنی جهان
بیشتر عاشق خراسانم

راه و رسم گدا شدن بلدم
حاجتم گاه مستجاب‌تر است
دم باب الجواد فهمیدم
این پدر سخت عاشق پسر است

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری ادبیات

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: ولادت امام رضا شعر هزار ش کر دست خالی اگر نبود آورده ام

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۷۲۹۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شعر فارسی فلسطین به دست عرب زبانان نمی‌رسد

امیر حسین هدایتی شاعر و پژوهشگر شعر مقاومت در گفت و گو با خبرنگار مهر در خصوص تعریف شعر مقاومت گفت: تعریف اساسی شعر مقاومت، در واقع توضیح و تبیین شرایط مقاومت در مقابل فشارداخلی و خارجی در یک ملت است. ملتی که تحت فشار یک استبداد داخلی یا تحت فشار یک استعمارخارجی باشد، پدیده مقاومت ادبی از طرف روشنفکران، ادیبان و شاعران شکل می‌گیرد. مثل شعر مشروطه که در واقع و به نحوی یک نوع شعر مقاومت در مقابل استعمار خارجی و دیکتاتوری داخلی بود. ولی بعد از انقلاب اسلامی شعر مقاومت تعریف دیگری پیدا کرد. البته جدا از شعر انقلاب اسلامی که در واقع خودش یک تعریف خاصی از شعر مقاومت دارد، با شروع جنگ تحمیلی و دفاع مقدس یک پدیده دیگری در ادبیات ما با عنوان شعر پایداری به وجود آمد.

وی افزود: اساسا در ادبیات جهان شعر مقاومت تعریف دیگری دارد. مثلا شعرفدریکو لورکا در اسپانیا بر علیه استبداد داخلی و حکومت فرانکو یک شعر مقاومت محسوب می‌شود. محمود درویش هم در فلسطین به عنوان شاعر مقاومت مطرح است . او هم در اشعارش علیه اشغال‌گری و ستمی که بر مردم فلسطین رفته، صحبت می‌کند. مقاومت برای معیارها و مصداق‌های متفاوتی مبارزه می‌کند اما معمولا در اطراف چنین پدیده‌هایی شعر مقاومت شکل می‌گیرد. شعر مقاومت در هفتاد سال گذشته در حوزه و مساله‌ فلسطین جایگاه خاصی دارد. شاعران مقاومت در فلسطین و به خصوص در میان جامعه عرب شهرت زیادی دارند. شاعرانی مثل معین بسیسو، محمود درویش و بدر شاکر السیاب از شاعران پایداری عرب در عراق و در مقابل دیکتاتوری حزب بعث که شهرت بسیاری دارند.

هدایتی در ادامه گفت: فلسطین در کشور ما به عنوان یک ارزش شناخته می شود نه فقط به عنوان شعر مقاومت. پس در بین شاعران ما، مساله فلسطین همچون قیام عاشورا که آن هم در راستای شعر پایداری محسوب می‌شود، به عنوان یکی از ارزش‌های انقلاب اسلامی مطرح است و هر بار که مساله فلسطین جان تازه‌ای می‌گیرد یا انتفاضه‌ جدیدی شکل می‌گیرد، شعر فلسطین و مقاومت نیز در کشور ما هیجان می‌گیرد بین شاعران ما، مساله فلسطین همچون قیام عاشورا که آن هم در راستای شعر پایداری محسوب می‌شود، به عنوان یکی از ارزش‌های انقلاب اسلامی مطرح است و هر بار که مساله فلسطین جان تازه‌ای می‌گیرد یا انتفاضه‌ جدیدی شکل می‌گیرد، شعر فلسطین و مقاومت نیز در کشور ما هیجان می‌گیرد. با توجه به اهمین موضوع فلسطین همایش‌های بسیاری در این حوزه شکل گرفته و شاعران بسیار زیادی در این حوزه مطرح شده اند.

این پژوهشگر شعر مقاومت با اشاره به طوفان الاقصی ادامه داد: درسالی که گذشت، با اتفاقاتی که در فلسطین بعد از طوفان الاقصی افتاد، یک موج بسیار عجیبی در شعر فلسطین شکل گرفت. یکی به انگیزه مقاومت و یکی هم به دلیل شرح مظلومیتی که در غزه وجود داشت. کشتار بی رحمانه‌ای که توسط صهیونیست‌ها شکل گرفت، وجدان‌هایی را به درد آورد که طبیعتا شاعران هم از این قاعده مستثنی نبودند و حتی شاعرانی که پیش از طوفان الاقصی دغدغه‌ شعر مقاومت را نداشتند، وارد این عرصه شدند و یک موج بسیار گسترده‌ای درباره شعر فلسطین به نمایش گذاشته شد.

هدایتی به بیانات مقام معظم رهبری در خصوص ترجمه اشعار ایرانی به عربی اشاره کرد و گفت: با توجه به گستردگی رسانه در سال‌های اخیر، موج ادبی با موج رسانه‌ای همراه شده است و طبیعتا یک انقلابی در شعر مقاومت فلسطین و در شعر فارسی درباره فلسطین شکل گرفته است. تا آنجایی که اطلاع داریم در شعر عرب و ادبیات عرب هم، استقبال گسترده‌ای به سمت شعر مقاومت به وجود آمد که مقام معظم رهبری هم بر ترجمه‌ آن آثار توصیه کردند. اما مبنای بحث ایشان این بود که شعر مقاومت ما هم باید به زبان‌های دیگر ترجمه شود و این همه شعر که درباره فلسطین نوشته شده، متاسفانه به دست عرب زبانان و حتی مردم فلسطین نمی‌رسد.

وی افزود:عرب زبانان نمی توانند با زبان فارسی ارتباط بگیرند و ترجمه جدی هم از این شعرها وجود ندارد. در گذشته روزنامه‌هایی مثل الوفاق شعرهایی که در ادبیات شاخص بود، ترجمه می‌کردند و در آن روزنامه‌ها منتشر می‌شد که آن هم متاسفانه دنبال نمی‌شود و از شعر فارسی که جدی‌ترین شعر را درباره فلسطین در چهل سال گذشته یا حتی قبل از آن دارد، به دست عرب‌زبانان نمی‌رسد. ناگفته نماند که غنای شعر فارسی در جاهایی از خود ادبیات عرب بالاتر، برجسته‌تر و از درون‌مایه‌های گسترده‌تری برخوردار است. شعرهایی با درون مایه‌هایی از خشم، اندوه، مقاومت است و همچنین امید به پیروزی و مسلم دانسته شدن شکست رژیم صهیونیستی در ادبیات ما بسیار چشمگیر است و شاید بسیاری از شاعران عرب را به آزاد شدن سرزمین فلسطین و قدس شریف امیدوار کرده است.

رزمندگان عرب باور کردند که می شود در مقابل ظلم صهیون ایستاد. در حالی که قبلا تنها هدفشان این بود که با کشته شدنشان نشان دهند که به آن‌ها ظلم شده و انتفاضه فقط این بود که مثلا چند سنگ پرتاب شود و به مردم دنیا بگویند که ما هستیمهدایتی در ادامه سخنان خود گفت: اگر زبان فارسی بتواند خودش را به دست عرب‌زبانان شعر مقاومت و دوست‌داران شعر مقاومت برساند، متوجه خواهند شد که چهل سال است که این امید و تلاش در شعر مقاومت و ادبیات فارسی ایران وجود دارد. انگیزه‌های پیروزی رزمندگان ما در جبهه‌ مقاومت با شاعران مقاومت تقویت می‌شود و رزمندگان عرب باور کردند که می شود در مقابل ظلم صهیون ایستاد. در حالی که قبلا تنها هدفشان این بود که با کشته شدنشان نشان دهند که به آن‌ها ظلم شده و انتفاضه فقط این بود که مثلا چند سنگ پرتاب شود و به مردم دنیا بگویند که ما هستیم و کشور ما اشغال شده است، بدون اینکه امیدی داشته باشند و این قدرت شعر است. سروده‌های ارزشمندی سروده شد و ترانه های مقاومت زبانزد عام و خاص شد. در مقابل این پیروزی یک شکست هم وجود دارد و آن این است که مسؤولین فرهنگی در عرصه رسانه و کتاب و ترجمه برای رساندن این شعرها به دست مردم فلسطین کاری انجام نداده‌اند.

این شاعر حوزه مقاومت در پایان درباره اهمیت و رشد آثار شعر مقاومت گفت: سمینار و همایش هایی تحت عنوان شعر به زبان فارسی به اندازه کافی برگزار شده و اشعار به اندازه کافی شنیده شده‌اند. آنچه اهمیت دارد این است که سمینارها به صورت بین‌ المللی برگزار شود ‌تا به گوش حق‌طلبان برسد و از همین‌جا اهمیت پیوند شعر با رسانه نیز دیده می‌شود. طبیعتا چون کمیت اشعار بالا رفته نمی‌توانیم بگوییم کیفیت بالاتری هم دارند . اما با توجه به تعداد اشعار باید از بین آن‌ها گزیده‌ای انتخاب شوند که شاعران برجسته و اشعار برجسته شناخته شوند، ضمن اینکه کمیت زیاد اشعار خودش ارزشمند و محرک مقاومت است.

کد خبر 6093757 الناز رحمت نژاد

دیگر خبرها

  • نهضت ترجمه اشعار فارسی به عربی در خوزستان
  • پایه‌های «پاتریوت آمریکایی» فرو ریخت
  • نکونام: سر کسانی باید پایین باشد که مردم آنها را می‌شناسند/ سقف را رعایت کردیم و گریه مان درآمد، سرمان کلاه رفت
  • شعر فارسی فلسطین به دست عرب زبانان نمی‌رسد
  • اهمیت توجه به خودشفقتی در چیست؟
  • حق با توخل بود: وقتی هیچکس فکرش را هم نمی‌کرد
  • عنایتی از جایی که فکرش را نمی‌کرد زخم خورد!
  • جنبش دانشجویی، سازمان استکباری آمریکایی-صهیونیستی را به هم ریخت
  • از ایران تا پاکستان/ شعر شاعر پاکستانی در استقبال از غزل رهبر انقلاب
  • شعر شاعر پاکستانی در استقبال از غزل رهبر انقلاب